۱۷ آبان ۱۳۸۸
ايجاد شدگي!
احساس مي کنم "ايجاد" شده ام...! دقيقا مثل يه بنا که "ايجاد" مي شه واسه يه منظور خاص.
"ايجاد"م کرده اند و من "بايد" بدوم ؛ بايد برسم ؛ بايد بتونم ؛ بايد......و"نبايد" خسته بشم!
بعد التحرير 1: نمي دونم چرا اينقدر منتظر آينده ام. تازه جالب اينجاس که برنامه ي خاصي واسه آينده ام ندارم و جالب تز اينکه کلا با برنامه ريزي مشکل دارم! هه!
فکر کنم يکي داره هلم مي ده.آره. هلم مي ده وهمش زير گوشم ميگه: بدو....دير شد....پاشو .... ديره....ديره...ديره......
بعد التحرير 2: براي يک ساعت توي تالارانتظامي/ خانه هنرمندان چرخيدم و رقصيدم و خنديدم. اين يک ساعت منو برگردوند به ريتم عادي زندگي. واقعا لازمش داشتم!
اين نمايشگاه واسه بزرگداشت سعدي افشار برگزار مي شه(پدر نمايش سنتي ايران). اگه نمي رفتم حيف بود. سياه بازي و موسيقي و رقصي رو ديدم که خيلي وقته رو به افوله. جالب اينجاس که خودتم جزئي از نمايش ميشي و لذت مي بري.
راستي ساعت 5-5:30 برين که به سياه بازي برسين. هرشب هستش تا شنبه.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۷ نظر:
به کجا چنین شتابان؟
علی از گلی پرسید!!
خودمون سیاه روزگاریم
درسته . باید ... همین باید لعنتی باعث شده ما الان نده باشیم ! هه ! راستی این آینده اصلا چی هست ؟ هوووم ؟
به چی برسی؟
in hese bado manam az parsal peyda kardam. hamash ajale daram, baraye hich ! az hich chizi lezat nemibaram. parsal hagh dashtam injuri basham vali engar baram adat shode :(
.
manam be hamchin shad budani kheili ehtiaj daram. kash mishod beram...
سلام همه همینطورند دوست دارند زود آینده رو ببیننند. غافل از اینکه اینده همون گذشته ای است که بدون هیچ کاری آن رو از دست داده اند
سلام عزيزم
باور كن كه خيلي خوبه كه اين حسو داشته باشي خيلي !
من مي خواستم برم خانه هنرمندان ولي نمي دونم چرا به جاش سر از سينما فلسطين و جشنواره فيلم كوتاه در آوردم.
ارسال یک نظر