۲۹ آذر ۱۳۸۸

دَ وَ ر ا ن

عق مي زنم و مي چرخم. شايد هم من ايستاده ام و دنيا مي چرخد. نمي دانم. صداي خش خش دمپايي مي آيد. عق مي زنم و باز مي چرخد؛ خودم و يا دنيا شايد. بوي غذاي سوخته مي آيد. قرمه سبزي شايد. دوباره عق مي زنم. صداي زنگ موبايلي مي آيد و صداي فريادي. نمي توانم. هنوز عق مي زنم و هنوز مي چرخ م د . درمي زنند.اَه. نمي خواهم بيايي. مي خواهم تنها باشم. نيا.

۱۰ نظر:

Unknown گفت...

یاد بچگیها افتادم هی می چرخیدیم می چرخیدیم اونقدر می چرخیدیم که سرگیجه می گرفتیم و حالت تهوع بعد می افتادیم رو زمین و چشمامونو می بستیم هرهر میخندیدیم!
نمی دونم شاید الان هم هی می چرخیم! هی میچرخیم دور خودمون!
نکنه مریض شدی؟ امیدوارم حالت خوب باشه. بهر حال الان همه به یه طوری مریضند!
سلام گلناز.

sharmin گفت...

همه چیز دنیا برعکسه. وقتی باید تنها باشیم، ملت یادمون می کنن و وقتی بهشون احتیاج داریم، غیب میشن !

zodiak گفت...

خواستم نيام تو صداي عق زدنت نگرانم كرد.....طاقت بیار رفیق


میگما گلناز نکنه....؟!
مبارکهههههههههههههههههه
:) این میمون بازی رو اومدم یه کوچولو بخندی . تازه تو که به من سر نمیزنی!

طراوت گفت...

منفی بافی شیرینی بود ... حتی اون عق زدن هم شیرین بود ... نمیدونم چرا . ولی بود ... هرچند ... بگذریم ! راستیییی .... "بگذریم" گلناز جان ... :)) بگذار تا بگذریم ...

سلام گفت...

آرزو میکنم تنها باشی

کورسو گفت...

بذار بیاد، حداقل باقی غذا رو نجات میده

خجسته گفت...

خیلی وقتها احتیاجی به بودنش نیست...
ولی می آید و اصرار دارد که دخالت کند...
خیلی خوب بود...

داروگ گفت...

نمی شنوی ؟ نمی فهمی؟
می خوام تنها باشم !
پشت سرت در رو ببند!

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
animavaman گفت...

تق تق تق..تصادف و به همين سادگي ديگر تنها نيستيم تادر عدميم يا دراوج پرواز مي كنيم