۱۲ دی ۱۳۸۸

راهبه اي پس از هم آغو-شي

مفتخريد به اينکه "گند" زده ايد به همه چيزم و بعد از اختلال آبتان با آن، معجوني ساختيد به نام "گند آب" که هر روز در آن غرقم.کاش مي ديديد که بو گرفته ام. کا... بي خيال. عادت کرده ام که دست و پا بزنم.
پ.ن: با تمام وجود احساساتم را احساس مي کنم. انگار بر فکر و احساس خودم نشسته ام. حتي بر اين اِشراف خودم نيز واقفم.هه. براي خودم شيشه اي شده ام...!
بعد نوشت: خوبم. جدي مي گم. فقط گاهي حقايق را بيشتر از آنچه که بايد مي بينم و از اين آزار لذت مي برم و خرسندم . همين.

۱۲ نظر:

کورسو گفت...

چقدر عصبانی! هر چند غیر از این عجیبه

غزل گفت...

احساساتت خیلی قشنگ بروز داده می شه...
مواظب ِ دست و پاهایت در این گنداب باش!

خجسته گفت...

کاش بو بکشید...

عالی.انتهای لذتم وقتی میام اینجا

sharmin گفت...

aadat kardan bozorg tarin doshmanete... bayad yad begiri aadat nakoni ta betuni khubo dorost zendegi konio sharmandeye in shafafiate ehsaset nashi

sharmin گفت...

aadat kardan bozorg tarin doshmanete... bayad yad begiri aadat nakoni ta betuni khubo dorost zendegi konio sharmandeye in shafafiate ehsaset nashi

سلام گفت...

حتي بر اين گند آب هم ميتوان جوانه سبزي روياند

zodiak گفت...

بابا جونم اينجا باس سيخ وايسي هرچي بيشتر دست و پا بزنی بیشتر فرو میری

zodiak گفت...

گلناز جان از چه اینقدر پریشی؟ موضوع خاصی باید باشه!

ناشناس گفت...

لینکت کردم جانم اما نمیتونم برات کامنت بذارم نمیدونم مشکل چیه .



میس شانزه لیزه
از جزیره در کهکشان
d

طراوت گفت...

عجیبی و بزرگ .
و این عجیبه !
همین .
:|

sharmin گفت...

ghalebe no mobarak azizam :)

علي گفت...

والا ما كه نگران شديم... زياد مث اينكه حالتون براه نيست و اين حرف ها.....