۲۹ اسفند ۱۳۸۸

در نقطه ی 20 درجه ی شرقی نسبت به خط استوا در منزل پدری نشسته ام و موزیک گوش می کنم و در نهایت تصمیمی می گیرم . هی بالا پایین می کنم تصمیم ام را. همه ی ابعادش را بررسی می کنم تا درست در جهت 30 درجه رو به شمال باشد.آخر خیلی مهم است.باید در امتداد خطوط پرسپکتیو هدفم باشد. ارتفاع هدفم از سطح دریا کاملا با طول قدم برابر است.آخر پدرم می گوید همیشه هدفت اندازه ی قدت باشد و مسیر در توانِ قدم هایت. من هم گوش می کرده ام و همه ی هدف هایم 165 سانتی بوده اند تا به حال. مسیر هم مهم است. نسبت نقطه ی شروع به نقطه ی پایان را می سنجم. قدم هایم هم 44 سانت است. پس اگردرمعادله ای هر دو طرف در سرعت ضرب شوند، عددی به دست می آید که باید مهم باشد احتمالا. نکته ی مهمی که داشت یادم می رفت، برآورد هزینه است. پدرم می گوید همیشه باید دخل و خرجت با هم بخواند. دخلم را بر خرجم تقسیم می کنم و حاصل را در طول مسیر ضرب می کنم. عدد به دست آمده را جایی یادداشت می کنم که نکند یادم برود. خب. دیگر همه چیز آماده است. فقط باید منتظر بمانم کسی مرا بیرون بکشد. آخر من میخ شده ام به زمین...!

۷ نظر:

داروگ گفت...

هیچ وقت به حرف های کسی گوش نکن ، هرچند که درست باشد!
همیشه درست رو خودت پیدا کن و در جهتش حرکت کن!

خطوط پرسپکتیو! خطوطی که فقط در رویا و روی کاغد به هم می رسن مثل ما آدم ها!

Unknown گفت...

وای از نصیحتهای پدرانه!
بدبختی هیچوقت هم بهشون عمل نکردم!
سلام سال نو مبارک.

سیاهی گفت...

با درود
نوروزتان پیروز باد همراه با سالی خجسته و نیکو.

مینا گفت...

سلام گلناز جان
اس ام اس تو قشنگ ترین اس ام اسی بود که برام اومد واسه تبریک عید. سال نو مبارک
مرسی عزیزم.
وای چقدر عید دلگیره خسته شدم. سال 88 هم اصلا خوب نبود.

shinyeye گفت...

خوشم آمد از اين پست. بسي محاسباتي و تأمل برانگيز.دي
و سال نو مبارك

ارنستو گفت...

سلام. سال صبر و استقامت بر سبز دلان مبارك

خجسته گفت...

گوش کن ولی فکر کن
گوش کن ولی خودت تصمیم بگیر
منتظر هیچ کس نمان...هیچ کس...