۲۲ مرداد ۱۳۸۷
واسه روزمرگی هام.....
هر روزمون داره می میره!... داره می میره بدون اینکه سکته ای در کار باشه؛ چه قلبی و چه مغزی...
همیشه دوست داشتم مرگ دلیل باشه ولی نمی دونم "روز" واسه چی داره می میره !!؟؟
نمی دونم واسه مرگ تک تک روز هام باید مشکی بپوشم یا نه ولی همیشه منتظر یه" ایست"ام. دلم یه ایست می خواد؛ چه قلبی و چه مغزی!....
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
روز های من دارن کشته میشن بدون اینکه قاتلشون محاکمه بشه! حتی به فاتلشون مدال افتخار میدن!!
به جای ایست بهتره فریاد بزنی " حرکت " ... باور کن.
از نوع مغزی که باشد ، غوغا می کند ... آنوقت همه چیز از حرکت می ایستد . فکرش را بکن . یک تابلوی بزرگ قرمزرنگ ایست ، جلوی افکار شلوغ ...
ارسال یک نظر