۹ تیر ۱۳۸۸

گفتنی ها کم نیست ...

دلم می خواد درباره ی "نگاه های نگران" و "ضربان تند قلبها" و "اخم ها" و "نگاه های نا امید" و کل چیزهایی که تو این مدت دیدم و حس کردم حرفی نزنم و نمی زنم. همه دیدیم و همه حس کردیم . گفتن نداره. بی ربط : به لطف چشم های شما خیلی وقته تنهایی هام پریده ان...!

۲ نظر:

طراوت گفت...

هاه ! راست میگی . دیگه فایده نداره . اونایی که تا حالا قرار بود بفهمن حتما فهمیدن . بقیه هم ... ولش کن .

اما بی ربط : به لطف چشمهای شما خیلی وقته که تنهام ...

تمشک گفت...

خوب... ما هم سکوت بر می گزینیم!