۲۸ مرداد ۱۳۸۹

گاهی دلم دونفره می خواهد.

خب بوی علف هم بیاید بد نیست. می دانی؟ بوی بنزینِ سرب دار را ترجیح می دهم. اما خب بوی علف ها زیر آفتاب هم مستم می کند. گندم ها هم که زرد می شوند، خوشم می آید ساعت ها نگاهشان کنم. می دانی؟ این شهرها زیادی آدم دارند. تلویزیون هم چقدر حرف می زند! سوپرمارکت ها هم به نظرم پررو شده اند. من بدم نمی آید برای خریدنِ شیر پاکتی با ماشین بروم تا شهر. ماشینم پراز خاک باشد همیشه. برقِ ماشین ها را دوست ندارم. بدم نمی آید خودم ریحان بکارم پشتِ پنجره ی آشپرخانه. بدم نمی آید پنجره های خانه پایین باشند. بدم نمی آید ماه از اتاق خواب پیدا باشد. راستش آپارتمان نشینی را دوست دارم، اما پنجره های بزرگ را بیشتر... اما باید یک نفر باشد. یک نفر که وقتی بغض کرده ام و دلم مهمانی می خواهد، بگوید بیا بخوابیم وسطِ علف ها. یک نفر که وقتی دلم یک بلوار پر از مغازه خواست، بگوید بیا با دوچرخه برویم تا دامنه ی کوه. یک نفر که وقتی باران بند آمد، بگوید برویم گِل بازی. یک نفر که وقتی از پارسِ سگ می ترسم، همه ی پنجره ها را ببندد و بغلم کند. یک نفر که تنهایم نگذارد. یک نفر که... پ.ن: یک خانه ی یک خوابه در اطرافِ یک شهر می خواهم. یک خانه که بوی چوب بدهد. اطرافش سبز باشد. زمستان ها جاده اش بند نیاید. همسایه نداشته باشد. کسی نپرسد نسبتِ شما با این آقا چیست. آب و برق و گاز داشته باشد. کسی به خانه دید نداشته باشد. موبایل هم خط بدهد. سراغ ندارید؟

۱۸ نظر:

منا گفت...

هوم...یه خونه اینجوری؟...خب شاید ...وبلاگت!! بهترین خونه اس...

آشفته ذهن گفت...

منم با خودت ببر!...
جدا دلم میخاد یه مدت از همه کس دور شم.میدونم حالم بهتر میشه.مخصوصا اگه طبیعت باشه...

طراوت گفت...

یک نفر که چهارزانو بنشیند جلوی آدم و قرمه سبزی بخورد !
هوووف ...
نصفه شبه ! :)) نذار باز ازون حرفا بزنم ها !

راستی من تقریبا همچین جایی رو سراغ دارم . اما یکی دیگه صاحبشه و فقط حسرتش مال منه . به هرحال اگه یه همچین جایی رو ÷یدا کردی ، منو فراموش نکن ! مرسی .

میثاق گفت...

من یک فامیل دور ندیده می خواهم که خبر مرگش به من برسد و بفهمم برایم یک دریاچه ارث گذاشته،فقط پهنایش آن قدری باشد که هیچ فریادی از ساحل به من نرسد

ويدا گفت...

تو آدمشو بيار،خونش با من :( :(

zodiak گفت...

بهشت زهرا

خجسته گفت...

یعنی روزی کسی پیدا میشود که اینگونه باشد...؟؟؟

نیلوفر آبی گفت...

مطلبت خوندنی بود... خوندنی یعنی آدم دوس داره هی بخوندش... نیاز تو نیاز یه نسل... همه می خوان یه جایی باشن که دور باشه و سبز... موبایل هم آنتن بده...
پیدا کردم بهت میزنگم گلناز جوونی

نيرواناي گمراه گفت...

نه ديگه، خرجت زياد شد خانوم خانوما، خونه كه ميخواي، دنجم كه بايد باشه، فول امكاناتم باشه، اونم تازه توي ناكجا آباد، برادران محترم بسيجيم كه اصلا آدم حساب نكردي، تازه كليم روياهاي آنچناني داري كه همگي از لحاظ دين مبين كفر و ضلال محض هستن... نه ديگه، واقعاً انگار قصد محاربه داري و هوس كهريزك كرديا :)))
پ.ن: به روزم و منتظرت

Unknown گفت...

احتمالن باید یه جایی باشه تو بهشت!

سلام خوب نیستم دلتنگم دلتنگ...
تو چطوری؟

خط سوم گفت...

تعارف نكن گلم
چيزي ميخواي بگوزنگ بزنم بچه ها برات جور ميكنن!!

یکی گفت...

چه چیزای خوبی همرو هم یه جا
یه جای دنج که انتن هم بده اونوقت به نظرت بازم دنج

کورسو گفت...

اگر چنین خونه ای وجود داشت که هیچ کس وبلاگ نویس نمیشد

پارمیدا گفت...

این اطراف که نیست...
شاید جایی دور...
با یک نفر...

علي گفت...

سمت كردان بعد از كرج ده برقون دقيقا هموني كه مي خواي... آخ منم هوس كردم....

مادح گفت...

من هم گاهی دلم دو نفره میشود
اما زمان که به اندازه یک دور عقربه ها میگذرد پشیمان میشوم از هرزگی های ذهنم
اما باز هم دلم میخواهدش...

علیرضا سعادت گفت...

چه چیزهای خوبی دلتان می خواهد
چه چیزهای ...خوبی دلتان ...

وحيد گفت...

يه خونه دو خوابه كف سراميك
ترجيحا با پاركينگ و انباري مجزا
دو سرويس
آفتابگير
رهن كامل
اگه سراغ دارين مارو هم خبر كنين