۲۱ بهمن ۱۳۸۹

اولین بارمان بود + فیلترینگ!


مصداق عینیِ دورانِ بلوغ و تضادِ میانِ زنانگی و کودکی هستیم هر 7 نفرمان با حرکاتی که هنوز رگی از نپختگی دارند. یک جمع که از اولِ دبستان تا سالِ آخرِ راهنمایی هم کلاس بوده اند. و این یعنی توی جمع های خودمانی خیلی حرفها را بدون خجالت می زنیم و از زیر و بم هم با خبریم.

14 سالمان است. جمع شده ایم خانه ی یکی از بچه ها. می خواهیم همگی باهم برای اولین بار "فیلم سوپر" ببینیم. سی دی اش را نمی دانم کداممان از جایی کش رفته. یکی می گوید بچه ها کاش تنهایی می دیدیم! و همه به حرفش می خندند. نکته ی جالبِ توجه این است که همه سعی می کنند قضیه را بی اهمیت و عادی جلوه دهند ولی فیلم که شروع می شود 7 جفت چشم خیره می شود به صفحه ی تلویزیون. یکی نازبالشی را بغل کرده و وقتی کار بالا می گیرد بالش را می گیرد جلوی چشمش. خنده ها و قهقهه هایی که گاه عصبی است پررنگ ترین واکنشِ بچه هاست. 20 دقیقه ای از اولِ فیلم می گذرد که یکی می گوید" آدم چندشش می شود"! .یکی دوباره می گوید: " فکر کنم باید تنها می دیدیم ها"! یکی دیگر با لحنی پرمعنی می گوید: " پسرها برای چیزِ دیگری تنهایی می بینند! " و همه از خنده ولو می شوند کفِ اتاق. تا آخرِ فیلم هربار که "چیزِ مردها" را به وضوح می بینند، یا می گویند " اَه! " و یا "پقی" می زنند زیر خنده.البته الان می دانم که این حالت های تمسخر آمیز در جمع های دخترانِ نوجوان انتقامی ناخواسته است از تمامِ برتری هایی که جامعه به پسرها هدیه داده است.

فیلم تمام می شود و 7 جفت چشم هنوز پلک نمی زنند. یکی با خنده می گوید: "بچه ها من که چیزی م نشد!" دوباره همه از خنده ولو می شوند و یکی در جواب می گوید: " ببخشید، جنسِ سی دی اش مرغوب نبود" . باز هم همه می خندند.




پ.ن: بچه های بلاگر، فیلتر شدنمان مبارک! هه! حالا دیگر حرفِ چیز دار بزنیم یا نه، فرقی نمی کند!

۱۳ نظر:

بهروز گفت...

همه فیلتر شدند.

عحب! بهتر است بهش فکر کنم...

mona گفت...

چقدر این فضا آشناست. ما هم تقریبا همچین مراسمی داشتیم. و من دقیقا این جملۀ "من که هیچیم نشد رو گفتم!!" و همه خندیدن. چقدر همه سعی می کردن عادی باشن. من که نگاهم رو مرتب می دزدیدم. و آخرش سکوت کردیم و سعی کردیم به چیزای دیگه فکر کنیم. شاید هم رفتیم یکی رو که داشت گریه می کرد آروم کنیم! یا باز بخندیم.هه!

mona گفت...

چقدر این فضا آشناست. ما هم تقریبا همچین مراسمی داشتیم. و من دقیقا این جملۀ "من که هیچیم نشد رو گفتم!!" و همه خندیدن. چقدر همه سعی می کردن عادی باشن. من که نگاهم رو مرتب می دزدیدم. و آخرش سکوت کردیم و سعی کردیم به چیزای دیگه فکر کنیم. شاید هم رفتیم یکی رو که داشت گریه می کرد آروم کنیم! یا باز بخندیم.هه!

میثاق گفت...

یه قسمت از کتاب عزیزم خداحافظ گاری کوپر:
-میدونی وقتی ناپلئون پاک باخته با بار یک میلیون کشته روی دست از روسیه برگشت و زنش رو با یه نفر دیگه دید که بهش خیانت میکنه چی گفت؟
-نه.چی گفت؟
-گفت:خوب عاقبت یک مسئله شخصی.برای تنوع هیچ بد نیست!

..............
گاهی می ترسم 20 سال بعد ما مثلا بنویسیم که به یاد پسر یا دختری در خلوت شبانه مان با فلان اهنگ بغض می کردیم و آن موقع این برایمان خنده دار باشد!از این می ترسم!

mona گفت...

راستی مبارک! ما نیز هم!
آره راحت باش. فحش هم بده.

طراوت گفت...

راستی اینم فکر خوبیه ها ! اصلا بهش فکر نکرده بودم ! خودمون که میتونیم وب همو بخونیم ! :دی پس هر غلطی هم دلمون خواست توش میکنیم ! ولی این غلط شما خیلی هم خوب بود ! :دی کلا غلطی بود در نوع خودش !

ولی همچین دل چرکینیم از فیلخیس شدنمان ! :(

وحید گفت...

سلام گلناز عزیز...
قشنگ بود . ...
درست عین چیزی که توی اون سن و سالها اتفاق می افتاد
به روزم
خوشحالم میکنی سر بزنی...

کورسو گفت...

دختره می شه جمع کنی بیای محل ما؟ وبلاگ خوندن با فیلترشکن ظلم مضاعفه، اگر احیانا اسباب کشی آدرس یادت نره

ashofte zehn گفت...

fek kon oomadam bebinam up kardi ya na ke didam filteri
kheyli mozhek bood!
...
khatereyi ke neveshti aali bood! :D
mano doostaam oonmoghe azin emkanat nadashtim,be jaye film,vase ham tarif mikardim ke chi be chie!...
behtarin dorane zendegim nojavoonim bood
oonam be khatere hamoon doostaam
...
mese hamishe aali bood golnaz

ناشناس گفت...

valla ma ke vaghty dafe aval didim besiar hali be hali shodim,shoma ham fek konam un filmaro ye bar hamatun tanhayi dide boodidaaaaa.

غزل گفت...

بالاخره قسمت ِ نظرات به روی بنده باز شد :D
عالی بود دختر این نوشته َت :*

ارنستو گفت...

سلام به گلناز. فیلتر شدن سایت تو نشون داد که سایتت با ارزشه و از این نظر خوشحالم. بالاخره میشه یهفیلتر شکن گیر اورد.

زینب گفت...

هه !