۲۱ خرداد ۱۳۸۹
کِی این شب از نیمه می گذرد؟
حرص نوشت: اولش به جای این که "یکم" باشد ، 22 ام بود. درد را به همه دیکته کردند. نفرت را یادآوری کردند . میخ کوبیدند به دهان ها . تابِ مخالف نیاورند. کشتند انسانیت را . و امروز باز هم 22 ام است.
غرغر نوشت : سگی شده زندگی ام. پارس های این روزهایش روی مغزم است.
رمز نوشت : صفر-یک-صفر-یک-صفر- یک - دو- یک - صفر...این یعنی زندگی ؟
بغض نوشت : کورمال کورمال می چرخم. هیچ نمی بینم. دستم را توی هوا می چرخانم به امیدِ گرفتنِ دستت. این جا خیلی تاریک است. تند تند می گردم. می ترسم رفته باشی. بگو. اسمم را صدا بزن. داد بزن... صدای من اما از تهِ چاهی می آید انگار: کجایی؟...قبلا به جایی ضرب می گرفتی تا زود پیدایت کنم. .انگار مدتی است صدای نفست هم نمی آید. کاش مرا هم می بردی. من راهِ برگشت را گم کرده ام...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۹ نظر:
ميان 22 تا 22 تفاوت از زمين تا اسمان است
یه 2 بین این همه صفر و یک ! چه عالی ! هه !
بغضتان را بخورید ، بخورم ، بخورند ! چون راه برگشتی وجود ندارد جانم ...
درد ما را دیکته کرد...
نفرت ما را به آغوش کشید...
با این همه بی عدالتی!!!
نباید به این سادگی ها بذاریم امید بره.
سلام
جهت بغض نوشت و گم کردن راه برگشت از جی پی آر اس استفاده کنید
من راه رفتن را هم نمیدانستم
چه برسد به بازگشت...
گلناز جان عاشق نوشته هات هستم.قلمت خیلی خوبه.تقریبا فکرامون شبیه همه.همیشه از خوندن آپات لذت می برم
بغض نوشتت خیلی خوب بود. واقعا؟ گاهی باید یه حسی مثل آتشفشان بریزه بیرون، و ریخت.
سلام گلناز جان.
با اجازتون من لینکت کردم.
بعضی راه ها رو فقط باید رفت
به برگشت هم فکر نکرد
و هنوز زوزه ميكشند.....
vvaaaii kollan faz migiram ba talkhie injaaa
hers nevesht ali boood
بغض نوشت عالییییییی بود
بغض نوشت عالییییییی بود
بغض نوشت عالییییییی بود
مرسی گلناز جان با این شعرای قشنگت :)
سلام
من راه رفتن را هم نمیدانم.
بهترین ها
دختر! قشنگ شعر میگی!!!
سلام 22 خرداد برای همیشه در تاریخ این مملکت ماندگار شد . میمانیم و با هر کارمان سکوتمان فریادمان خونمان و... درد را به انها تزریق می کنیم
ارسال یک نظر